در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی پنهان کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و …
با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.
پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :
هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای موفقیت و تغییر زندگی انسان باشد.
☼☼☼
شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت: گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم.
دوستی به تازگی در مورد تو می گفت که ….
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
- قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
- کدام سه صافی؟
- اول از میان صافی واقعیت. آیامطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟
- نه. من فقط آن را شنیده ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
- سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی ام می شود.
- دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
- بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می خورد؟
- نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.
وقتی برای یک پست جدید به آلبوم آهنگ هام نگاه می کنم واقعا تصمیم گیری و انتخاب برام سخت میشه !
هر کدوم از این آهنگ ها یک دنیا خاطره اند. نه خاطره عمر از دست رفته ، نه !
خاطره لحظه های پر از احساسی که مدیون این آهنگ ها هستم
در واقع حس عاشقانه ای که خالق این آهنگ ها در اونها پنهان کرده !
خاطره لحظه هایی که شریک احساس یک هنرمند بودم…
شاعر: بیژن ترقی
آهنگساز: پرویز یاحقی
دستگاه: ماهور
میزده شب چو زمیکده بازآیم
برسرکوی تو من ، به نیاز آیم
دلدادة رهگذرم از خود نبود خبرم
ای فتنهگرم
………………..
میزده شب چو زمیکده بازآیم
برسرکوی تو من ، به نیاز آیم
دلدادة رهگذرم از خود نبود خبرم
ای فتنهگرم
………………..
شبها سرکوی تو آشفته چو موی تو
میآیم تا جویم
خانه به خانه ، مگر از تو نشانه ……
میخانه به میخانه پیمانه به پیمانه
راه تو میپویم
این می و مستی ، بود بیتو بهانه ……
میسوزم شبها بر ، شمع رخ تو
با سوز نهان
………………..
میسازم با این آتش دل خود با خواهش جان
………………..
تشنهای به راه سرابم به لب رسیده جان چو حبابم
مستم و خرابم ……
فارغ از غمم چه بنشستی چرا دل مرا بشکستی
همچو من تو مستی
………………..
مست از بادهام ، یا از آن نگه برتو عاشقم ، یا بر روی مه
………………..
من برتوعاشقم ، برتوعاشقم قلب من نشد
شاد از عشق تو ، دادازعشق تو
………………..
میزده شب چو زمیکده بازآیم برسرکوی تو من ،
به نیاز آیم
دلدادة رهگذرم از خود نبود خبرم ای فتنهگرم
دانلود
نت آهنگ
می زده شب
☼☼☼
دانلود
نت آهنگ
خواب های طلایی
استاد جواد معروفی
این آهنگ را از اینجا بشنوید
فرمت Midi