چی بهتر و دلنشین تر و دوست داشتنی تر از اینکه اولین پست سایت جدید به مناسبت تولد سایه ی ماندگار شعر بر سر موسیقی ایران باشه
شفیعی کدکنی برای سایه مینویسد :
سایه؛ آینهدار غمها و شادیهای انسانِ عصر ما
[به بهانهٔ زادروز سایه]
▪️شعرِ سایه استمرار بخشی از جمالشناسیِ شعر حافظ است. آنهایی که بوطیقای حافظ را به نیکی میشناسند، از شعر سایه سرمست میشوند. از لحظهای که خواجهٔ شیراز دست به آفرينش چنین اسلوبی زده است و مایه حیرت جهانیان شده است تا به امروز، شاعران بزرگی کوشیدهاند در فضای هنر او، پرواز کنند و گاه در این راه دستاوردهای دلپذیری هم داشتهاند. اما با اطمینان میتوانم بگویم که از روزگار خواجه تا به امروز، هیچ شاعری، نتوانسته است به اندازهٔ سایه در این راه موفق باشد. این سخن را از سرِ کمالِ اطلاع و جستجو در تاریخ ادبیات فارسی مینویسم و به قول قائلش:
میگویم و میآیمش از عهده بُرون.
سایه، در عین بهرهوریِ خلّاق از بوطیقای حافظ، همواره در آن کوشیده است که آرزوها و غمهای انسان عصر ما را در شعر خویش تصویر کند، بر خلاف تمامی کسانی که با جمالشناسی شعر حافظ، به تکرار سخنان او و دیگران پرداختهاند.
سایه بیآنکه مدعی خلق جهانی ویژهٔ خویش باشد آینهدار غمها و شادیهای انسان عصر ماست و اگر کسانی باشند که بر باد رفتن آرزوهای بزرگ انسان عدالت خواه قرن بیستم را با تمام وجودِ خود تجربه کرده باشند، وقتی از زبان سایه میشنوند:
چه جای گُل که درختِ کهن زِ ریشه بسوخت
ازین سَمومِ نفسکُش که در جوانه گرفت
همدلیشان با سایه کم از همدلی دردمندان دورهٔ «امیر مبارزالدين» با خواجه شیراز نیست. آنجا که فرمود:
ازین سَموم که بر طرفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گُلی هست و رنگِ یاسمنی
آنچه هنرِ سایه را در برابر تمام غزلسرایان بعد از حافظ امتیاز بخشیده، همین است که او ظرایف بوطیقای حافظ را در خدمت تصویرگری بهارها و زمستانهای تاریخیِ انسان درآورده است و در این راه، سرآمدِ همهٔ اقرانِ خویش، در طول این هفتصد سال بوده است. میبینید که بدین گونه سایه، در جهان ویژهٔ خویش، یکی از نوادرِ قرون و اعصار است.
محمدرضا شفیعی کدکنی